پاسخ خودآزمایی های زبان و ادبیات فارسی پیش دانشگاهی ( تجربی و ریاضی )
درس اول ني نامه ( صفحه 7 ) 1- جدايي : دوري از مقام وصل ، جدايي ما از روح كُل . - ني : انسان عاشق دور افتاده از محبوب ازل ، انسان عارف ، انسان كامل ، مولوي . - نيستان : عالم معنا ، ذات حق و مكان وصل . 2- بيت چهارم ( هر كسي كاو دور ماند از اصل خويش / باز جويد روزگار وصل خويش 3- تاثير مثبت و منفي بر افراد ، هم در شادي نواخته مي شود هم در غم . 4- نابودي ، مرگ 5- پرده ي اول : نغمه و آهنگ و موسيقي / پرده ي دوم : حجاب و مانع - پرده دريدن كنايه از آشكار كردن اسرار دل ، رسوا شدن . 6- مر زبان را مشتري جز گوش نيست . 7- عشق ، معشوق ( خداوند ) . 8- زيرا روح نيايش در تار و پود آن نهفته است .
درس دوم مناجات نامه ( صفحه 11 ) 1-الف : نروم جز به هما نره كه توام راه ، نمايي . = تنها راهي را خواهم پيمود كه تو آن راه را به من نشان مي دهي . در اين صورت ( راه : مفعول ) و ( م ) متمم است . ب – نروم جز به هما ن ره كه توام راهنمايي = يعني فقط راهي را خواهم پيمود كه تو راهنماي من هستي . در اين صورت ( م ) مضاف اليه براي راهنما مي باشد . 2- بيت شش ( مصراع دوم : همه بيشي تو بكاهي ، همه كمّي تو فزايي ) 3- مضامين اخلاقي ، عرفاني و تربيتي يا حاوي نيايش هاي لطيف و زيبا و لبريز از معارف و آموزش هاي اخلاقي و اجتماعي است . 4- رحيم ، عظيم ، كريم ، حكيم ، بخشنده ، ستّارالعيوب ، علّام الغيوب .
درس چهارم كاوه آهنگر ( صفحه 28 ) 1- ستايش داد پيشگي و تأكيد بر دادگري . 2- هر دو انقلاب مردمي وضد شاهان ستمگر بوده است . 3- چون به خدا ناسپاس و دچار غرور شد و گفت من خدا هستم . 4- خوي هاي اهريمني و بيداد و منش خبيث . 5- نفوذ به خورش خانه ي دربار و نجات دادن يكي از دو نفري كه براي كشتن مي آوردند . 6- حضرت ابراهيم 7- ضحّاك 8- ضرب المثل : جاي سوزن انداختن نبود . 9- شاهنامه ، سرگذشت ملتي است در طول قرنها ونشان دهنده ي مردمي است كه براي آزادي و شرافت و فضيلت جنگيدند و نشان دهنده ي فرهنگ و انديشه و آروزي آن هاست .
درس پنجم گذر سياوش از آتش ( صفحه 35 ) 1- زمينه ي داستاني : ماجراي سياوش و گذر او از آتش ، شكل كامل داستاني دارد . - زمينه ي قهرماني : سياوش از نظر نيروي مادي ومعنوي ممتاز است و در برابر خودخواهي و كام خواهي سودابه ايستادگي مي كند . - زمينه ي قومي و ملي : كليه ي ويژگي هاي سياسي و اعتقادي بيان شده در داستان ، نمايانگر زمينه ي ملي است مثل كافور به كفن زدن درمراسم دفن ، مراسم آزمايش و گذر سياوش از آتش ( سوگند خوردن – سوگندان : محلولي بسيار تلخ گويا از گوگرد بوده كه متهم براي اثبات بي گناهي خود بايد آن را مي نوشيده است . ) زمينه ي خارق العاده : گذر سياوش از آتش 2- او سوار بر اسب سياه تازي مي شود ، لباس سفيد تن ميكند و بر آن كافور مي پاشد ، كاهخود طلايي بر سر مي گذارد . خندان و با دلي پر اميد به سوي آتش مي رود . 3- اندوهگين شدن و گريستن بر حال او ( سراسر همه دشت بريان شدند / بر آن چهر خندانش گريان شدند ) 4- همي خاك نعلش بر آمد به ماه – زمين گشت روشن تر از آسمان - تو گفتي شب آمد به روز . 5- با شنيدن اين سخنان تهمت آميز ؛ آتش دوزخ برايم آسان گشت . يا اين تهمت آنقدر برايم سخت و سوزاننده است كه آتش جهنم برايم آسان شد . 6- اگر پاك باشم خدا مرا نجات مي دهد . ( اگر بي گناهم رهايي مراست ) 7- كيكاووس دستور مي دهد كه سودابه را دار بزنند ، درباريان او ميانجيگري مي كنند و سياوش او را مي بخشد ولي چون دست از توطئه و دسيسه برنميدارد ؛ بعد از مرگ سياوش ، رستم كه سودابه را مقصر ميداند به كاخ او رفته ، او را ميكُشد ( ز پرده به گيسوش بيرون كشيد / ز خاك بزرگيش در خون كشيد . ) ( به خنجر به دو نيمه كردش به راه / نجنبيد بر تخت ، كاووس شاه )
درس ششم ( درياي كرانه ناپديد ) 1-چون بيان كننده ي احساسات و عواطف انسان ها در همه ي زمان ها ست . 2- با بيت سوم و چهارم 3- سركشي عاشق از عشق ، كمند عشق را تنگتر مي كند . فرا از دام عشق غير ممكن است. 4- مفعول 5- كز كشيدن تنگ تر گردد كمند . 6- بيت چهارم
درس هفتم ( من اين همه نيستم ) 1- فروتني و تواضع2- خواست عملا ثابت كند كه القاب ، نشان دهنده ي چيزي نيست ، بلكه الفاظ خوب يا بد همه لفظ است و بيانگر حقيقت وجودي انسان نمي باشد .3- هيچ كدام 4- هيچ يك از اين لقب ها حقيقت مرا نشان نمي دهند . 5- باز رفتند : بازگشتند / بشوريدند : اعتراض كردند / بيرون گرفت : بيرون آورد / آواز داد : صدا زد ، گفت 6- اقامت : ماندن ، جاي گزيدن / اقامه : برپا داشتن ، به جا آوردن - مصاحبت : همنشين شدن/ مصاحبه : گفتگو با رجل سياسي ، علمي و ادبي -ارادت : ميل قلبي به كسي يا چيزي داشتن ، اخلاص و اظهار كوچكي در دوستي اراده : خواستن ، ميل ، قد و آهنگ
حدي خوان صفحه 43 1- در غل و زنجير و زير آفتاب در كنار خيمه2- بله ، زيرا بعد از اتفاقي كه رخ داد و حرف شرا ثابت كرد ، غلام را آزاد نمود . 3- خير
4- مهمان نوازي 5- قصد كرد ، ابا كرد ، موافقت كرد 6- الف : كاربرد فراوان افعال پيشوندي كه در زبان امروز كمتر يافت مي شود مانند : فراز رسيدم ، فروگرفتند . ب – آوردن « مر » « را » با هم مانند : مر اكرام ضيف را ج – آوردن حرف اضافه ي « اندر » به جاي « در » د – آوردن « همي » به جاي « مي » ماضي استمراري مثل : همي رفت ر – آوردن اصطلاحات قديمي مانند : او را در كار من كن 7- فرمود : الف - در گذشته ( دستور دادن ، امر كردن ، انجام دادن ) ب- امروز : ( گفتن ) افعال و صيغه ها و مرايج آن عبارت است از : فرمود ، فرمودند ، بفرماييد ، فرمايش ، فرموده . 8- تأثير موسيقي بر حيوانات .
درس هشتم ( مناظره خسرو با فرهاد) صفحه 47 1 - شناخت شخصيت و هدف فرهاد و منصرف كردن او از عشق شيرين . 2- عاشقي سر سخت و پاك باخته و فروت نكه با تمام وجود به معشوق عشق مي ورزيد و در عشق صادق بود . 3- بيت 12 ( بگفت آشفته از مه دور بهتر ) 4- فعل جمله ي سوم ( بگفتا گر خرامي در سرايش « چه مي كني » يا « چه خواهي كرد » 5- محكم ، قاطع ، صادقانه و در ظاهر آشفته و در باطن منطق با عشق بر آن حاكم بود . 6- ياد نكردن ا زاو ( ياد نكردن از شيرين ) 7- سر يا وجود كه بايد نثار معشوق شود . درس نهم ( نفحات صبح ) صفحه 49 1- مگس و عقاب / بزه و ثواب / بلبل وغراب / بگردد و نگردد 2- زيرا مانند چهره ي محبوب است وقتي كه نقاب را از صورت بردارد . ( چهره ي بي نقاب محبوب ) 3- مصرع دوم ، تمثيلي براي بهتر بيان كردن موضوع مصراع اول است . 4- كه در آب مرده بهتر كه در آرزوي آبي ، مگسي كجا تواندكه بر افكند عقابي 5- الف – ماندي : ماضي ساده از مصدر ماندن : توقف كردي ، تأخير كردي ب – مانَد : مضارع اخباري ، از مصدر ماندن ( مانستن ) يعني شباهت دارد . اكسير عشق صفحه 50 1- از خود بي خود شدم ، خودم را فراموش كردم 2- آرام ، ساكت ( ساكن شود : تسكين يابد . ) 3- بيت ششم درس دهم ( دولت يار ) صفحه 52 1- زيرا وحدت موضوع دارد يعني تمام بيتها اظهار شادماني از پايان يافتن مشكلات است و در اين غزل شادي حافظ در نابودي حكومت ستم پيشه مشاهده ميشود . بنابراين مضموني كه حلقه هاي غزل را به هم پيوند مي دهد اوضاع اجتماعي عصر حافظ است . 2- بلي ، زيرا در آن به كنايه از اوضاع و احوال زمانه سخن مي گويد . 3- كلمات متضاد : شب/ روز - بهار/ خزان – خار/ گُل مضمون متضاد : ناز و تنعّم خزان ( دوره ي حكومت امير پير حسين ) / قدم باد بهار ( دوره ي حكومت ابواسحاق ) - در پرده ي غيب بودن صبح اميد ( دوره ي حكومت امير پير حسين ) / برون آمدن صبح اميد : ( دوره ي حكومت ابواسحاق ) پريشاني شب هاي دراز و غم دل : ( دوره ي حكومت امير پير حسين ) / سايه ي گيسوي نگار: ( دوره ي حكومت ابواسحاق ) - تشويش خمار / لطف نمودن ساقي 4- الف : گيسو ، پريشاني ، دراز / شب ، سايه / شب و گيسو ب : بيت دوم 5- بله همه درمعني « به پايان رسيدن است . » 6- بيت دوم و سوم 7- در اين بيت اگرچه حافظ از پايان يافتن رنج ها احساس رضايت مي كند اما در مصرع اول از بي توجهي و كم لطفي ديگران به خود گله و شكايت مي كند . راه بي نهايت صفحه 54 1- نكته دان عشق 2- ايهام در كلمه ي « مپيچ » است : به معني « پيله كردن و دقيق و باريك شدن » و « پيچيدن و پيچيده شدن – اسير و گرفتار شدن -» كه در معني اخير با زلف و كمد تناسب دارد .3- با تمام دقتي كه در قرون اوليه ي اسلامي در ضبط قرآن كريم اعمال ميشد باز در خواندن قرآن اختلاف هايي ديده شد كه ناشي از گوناگوني لهجه و نبودن اعراب و نقطه بود . از بين قاريان معروف هفت قاري شهرت بيشتر داشتند كه قرائت هاي آنها مورد قبول همگان بود هريك از اين هفت نفر ، دونفر راوي داشتند در مجموع چهارده نفر . {جهت اطلاع شما : هفت قاري عبارتند از : عبدالله بن عامر دمشقي / عبدالله بن كثير مكي / ابوعمرو / حمزه بن حبيب كوفي / نافع بن عبدالرحمن / كسايي . } 4- چشم ( چشم معشوق )5- ستاره قطبي و در اينجا منظور پير و مرشد طريقت است . 6- رعايت و لطف مدعي 7- الف – فعل جمله « صورت توان بست » ( وجه مصدري است ) فعل اصلي «صورت بست» مي باشد ب – كجا براي اين راه ، نهايتي صورت توان بست ؟ اگر حرف « را » فك اضافه به حساب آوريم چنين مي شود : كجا نهايت اين راه ، صورت توان بست ؟8- تضاد درس يازدهم (اشارت صبح) صفحه 56 1- شوق ( شعله ي آتش در مقايسه با شوق من همانند طفل ني سوار است .) 2- شرر ، شرار ، غبار ، خمار ، خنده و آينه دار 3- بيت دوم 4- عمر كوتاه و زندگي زودگذر ، غير واقعي بودن لذات اين دنيا 5- غرقه ، محيط ، كنار و آب 6- ناپايداري عمر ، بي اعتباري دنياي مادي 7- چون مقام ها و لذت هاي دنيايي موقتي هستند و نهايتاً براي شخص چيزي جز ننگ و بي آبرويي به جاي نمي گذارد . 8- دنيا
درس عيب جو و مجنون صفحه 57 1- چون مجنون عاشق ليلي بود و همه چي زاو را حسن و كمال مي ديد اما عيبجو ظاهر نگر بود فقط عيب ها را ميديد . 2- به گفته ي آندره ژيد در كتاب مائده هاي آسماني «بكوش تا عظمت در نگاه تو باشد نه در آن چيزي كه به آن مي نگري » اگر با چشم عشق و دوستي نگاه كني همه چيز را زيبا مي بيني . مجنون نيز چون به چشم عشق به ليلي مي نگرد عيبي در او نمي بيند . 3- مولوي ليلي را زيبا ميداند ولي نه زيباي زيبارويان و او را به زشتي نكوهش نمي كند . وحشي بافقي از عيب ونقص هاي ليلي هم مي گويد . در شعر مولوي اختصار و ايجاز هست اما بيان اين موضوع در شعر وحشي بيشتر و مفصل تر است . شباهت هر دو در اين هست كه ديد عاشقانه بايد داشت تا زيبايي معشوق را دريافت . 4- علامت نكره ، چون « ي » در قصوري هم علامت نكره است .
درس دوازدهم ( سپيده ي آشنا ) صفحه 61 1- چندشناك ، وهمناك ، شدايد استخوان سوز ، نگاه وحشتناك غارها . 2- توصيف ماه و حركت آن در شب بر فراز سرزمين ماتم زده ي كربلا در بند چهارم 3- ديشب : شب عاشورا ، امشب : شب شام غريبان 4- اگر دين نداريد ( لااقل ) در دنيايتان آزاده باشيد . 5- زيرا نويسنده به كمك احساس و تخيل شاعرانه ي خود به توصيف ابعاد مختلف قيام كربلا و انديشه هاي جاري در آن پرداخته است و در آن توصيف زيبايي وجود دارد كه بيانگر عواطف انساني است . قلب مادر صفحه 63 1- بيت آخر 2- عشق لطيف مادري و بيان احساسات او در باره ي فرزندش 3- چون خالي از هر نوع عاطفه اي است و به مادر بي احترامي كرده و به خاطر هوس دست به قتل او زده است . پاسخ خودآزمايي درس سيزدهم ( 66) 1- سرمستي و از خود بيخود شدن ( در مسلك عاشقان و عارفان پرستش وقتي رخ ميدهد كه صوفي كاملا از خود بيخود شده و مجذوب حق شده باشد . ) 2- بيت سوم 3- قطرات باران 4- زيرا آينده نيز همانند گذشته گذرا و ناپايدار است . 5- بيت « به خون خود آغشته و رفته اند / چه گل هايي رنگين به جوبارها » 6- حلاج درس رنج بى حساب ( ص 67 ) 1- اين قدر نگوييد من بگوييد مكتب من 2- نقص و كمال / عيب و جمال / خويش و غير درس چهاردهم ( ص 70 ) 1- غم اول عادى و دنياى است / غم دوم غم عشق است كه شاعر خواهان آن مى باشد و جنبه سازندگى دارد . 2 - شاعر زخم سينه ى مبارز را مثل مدال افتخار مى داند كه بر سينه فردى زده باشند
درس پانزدهم (ص75 )1- ( پرگو : آگنده گوش ژاژ خاى ) ( كم گوى : سرافراز كم آواز تأمل كننده در جواب داراى سخنان مرواريد مانند ) 2- صدف مشك كوه 3- بيت ششم « نشايد بريدن نينداخته » 4- بيت دهم « حذر كن ز نادان ده مرده گوى ....... » با بيت يازده نيز ارتباط دارد . 5- آگنده گوش در لغت به معنى « كر » است و مجازاً به معنى نصيحت ناپذير . كسى كه زياد سخن مى گويد چون فرصت شنيدن ندارد شخن در گوش او فرو نمى رود و مثل كسى است كه گوشش كر است و به اندرز ديگران گوش نمى دهد . 6- اخلاقي 7- شعرهاي تعليمي در قديم غالبا مشتمل بر سروده هاي اخلاقي ، ديني و عارفانه بود ولي از انقلاب مشروطه به بعد مسايل سياسي ، اجتماعي و روان شناسي نيز به حوزه ي شعر تعليمي وارد شد .
درس شانزدهم ذكر حسين بن منصور حلاج (ص 79 ) 1- الف - وقايع عجيبى كه مخصوص او بود ب- حكم و فتواى جنيد لازم است ج - اعتراض كردند 2- به نظر او ، اصل ، مقبوليت در درگاه الهى است و اظهار نظرهاى مردم را دراين مورد بى تأثير ميداند و كار حلاج را يكسره به خدا واميگذارد . 3- جنيد به هنگام صدور فتوا جامه ى مشايخ و علماى دينى را پوشيد4- براى اينكه بتواند فتوا بدهد چون او مى خواست خود را در مقام يك صوفى تبرئه كند و بر اساس فقاهت و شيخى خود فتوا بدهد به همين دليل لباس صوفيان را از تن بيرون آورد و لباس علماى دينى را پوشيد . 5- چون شبلى عارف و صوفى بود ومعنى انا الحق حلاج را مى فهميد اما در موافقت و همراهى با مردم از روى آگاهى به سوى حلاج گل مى اندازد به همين دليل حلاج از او گله مى كند . 6- زيرا منكران حلاج به دليل استوارى در دين و بر اساس توحيد با او مخالفت مى كردند و كار آنها مخالفت با شرك بود در حالى كه مريدان فقط به حلاج خوش گمان بودند . 7- زيور و زينت مردان خدا خون و شهادت آنان است . 8- واقعات غرايب / كارهاى عجايب درس مست وهوشيار( ص82 ) 1- فسادهاى اجتماعى 2- رشوه گيرى و فساد حاكم بر قوة قضاييه 3- فساد و گناه كمش هم زياد است . و در اينجا بحث بر سر كم يا زياد بودن گناه نيست بلكه نفس عمل مهم است يعنى شراب خوردن حرام است چه كم باشد چه زياد
شاد و سربلند باشيد
غلامرضا نجّاري پاييز 1387